جدول جو
جدول جو

معنی خرده گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

خرده گرفتن
انتقاد کردن
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
خرده گرفتن
خرده گرفتن برکسی. عیب جویی کردن نکته گرفتن بر او
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
خرده گرفتن
کنایه از عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی، برای مثال انوری بی خردگی ها می کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری - ۲۴۰)
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خنده گرفتن
تصویر خنده گرفتن
خنده گرفتن کسی را. عارض شدن خنده او را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردل گرفتن
تصویر بردل گرفتن
رنجیده شدن و آزرده گشتن، بی صبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اقرار کردن مقر آمدن، بعهده گرفتن پذیرفتن: خدا چنانکه داناست برآنکه من آنرا گردن گرفته ام
فرهنگ لغت هوشیار
بگریه وا داشتن: روضه خوان از مستمعین خیل گریه گرفت. یا گریه گرفتن کسی را. بگریه در آمدن او: از مشاهده وضع بدبختیها گریه اش گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
نوید کردن نوید برابر با مهمان و مهمان کردن نیز آمده (واژه نامک عبدالحسین نوشین شوم پیش او گر پذیرد نوید به نیکی بود هر کسی را امید (فردوسی) مهمان کردن، زبان گرفتن (قول گرفتن سد در) دعوت کردن بمهمانی، قول گرفتن از کسی اجرای امری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصه گرفتن
تصویر خاصه گرفتن
((~. گِ تَ))
نزدیک کردن، مقرب ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردن گرفتن
تصویر گردن گرفتن
((گَ دَ گِ تَ))
اقرار کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وعده گرفتن
تصویر وعده گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
دعوت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راه گرفتن
تصویر راه گرفتن
روانه شدن، رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد گرفتن
تصویر گرد گرفتن
اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن
کنایه از محاصره کردن
فرهنگ فارسی عمید
پاک کردن گرد و غبار چیزی زدودن گرد، پوشیده شدن از گرد و غبار. گرد گرفتن کسی یا چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه گرفتن
تصویر راه گرفتن
((گِ رِ تَ))
راه را سد کردن، سر راه را گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرد گرفتن
تصویر گرد گرفتن
((گَ گِ رِ تَ))
خاکروبی کردن، خاک آلود شدن
فرهنگ فارسی معین